همه چیزم دوباره با تو جریان پیدا میکنه
هیچ وقت نمیزارم بری ، نمیزارم
این دستایی که نگه داشتیو ، تنها نزار بدون تو بی معنیه
به ماه قسم نخور
هر روز مثل ماه عوض میشی
قول نده
این آخرین و جاودانه ترینه
اگه این بوسه ، قسم نباشه
.
.
خداحافظی برای من، اشک ریختنه
یه زمانی تو عزیز من بودی
اما حالا فقط یه آبجوی تلخی
ما عادت داشتیم باهم تو یه مسیر قدم بزنیم
اما اینجا آخر راهمونه
ما در باره ی تا ابد حرف میزدیم
اما الان بی رحمانه همدیگه رو نابود میکنیم
فکر میکردم ما یه رویای مشترک داشته باشیم
اما اون رویا، واقعا تبدیل به یه رویا شد
دلم شکسته، ترجیح میدم تو بسوزونیش
چیزی به اسم جداییه زیبا وجود نداره
پس لطفا همین حالا شروع کن
قلبمو بگیر و تیکه تیکه کن و تیکه هاشو زیر پات له کن
اره چرا تردید داری؟
این همون پایانیه که میخواستی
امیدوارم بدون هیچ تردیدی منو بکشی...
اوه آره !
24 سال ، من احساس میکنم که سریعتر از هر کسی تبدیل به یه آدم بالغ شدم
زندگیم یه فیلم بوده ، همیشه
هرشب تا جایی که خورشید طلوع میکرد دویدم
اینجور به نظر میرسه تو فردای یک نفر دیگه بودم
پسری که فکر میکرد دنیا خیلی بزرگه
هرروز به دویدن ادامه بده ، میکروفون رو بالا بگیر
یه لکه کبودی سیاه داره رو قفسه سینم سنگینی میکنه
همینجوری داره بزرگتر میشه
حتی نمیدونم چجوری ذهنمو خالی کنم
به همون جای اول برگرد جایی که موج ها حرکت میکردن
راه بهتری سراغ ندارم
bayan tools
