این باغ ، با شکوفه های تنهایی پر شده

هیچی بجز خار نیست

من خودمو توی این قصر شنی حبس کردم

اسمت چیه ؟!

جایی هست که بتونم برم ؟!

اوه تو میتونی بهم بگی

تورو دیدم که توی این باغ مخفی شدی

و من میدونم

که تمام گرمای تو واقعیه

میخوام دستاتو که گل های آبی میچینه بگیرم

ولی

سرنوشت منه

بهم لبخند نزن

پیدام کن

چون من نمیتونم به سمتت بیام

من اسمی ندارم که تو بتونی صداش بزنی

میدونی که نمیتونم خودمو نشونت بدم

خودمو بهت بدم

نمیتونم بهت نشون بدم چقد پستم

من یه ماسک میپوشم و میام تا تورو ببینم

و من هنوزم میخوامت ..

 


دریافت