- JEON AYAN
- چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۰۰
یه لکه کبودی سیاه داره رو قفسه سینم سنگینی میکنه
همینجوری داره بزرگتر میشه
حتی نمیدونم چجوری ذهنمو خالی کنم
به همون جای اول برگرد جایی که موج ها حرکت میکردن
راه بهتری سراغ ندارم
یه لکه کبودی سیاه داره رو قفسه سینم سنگینی میکنه
همینجوری داره بزرگتر میشه
حتی نمیدونم چجوری ذهنمو خالی کنم
به همون جای اول برگرد جایی که موج ها حرکت میکردن
راه بهتری سراغ ندارم
با پا درو باز می کنم و میام تو
قویترین عشق رو بهم بده
این عشق،خیلی واضحه
بیشتر بده، یکم بیشتر ازش بده
اگه بخوای از لبه ی پرتگاه آویزون میشم
با یه حرف دوباره هیبنوتیزم میشی
اون حس اضطراب گرم و هیجان زیاد
مثل بهشت می مونه ولی نباید درگیرش شی
ازت متنفرم ، عاشقتم
متنفرم از اینکه عاشقتم
می خوام ولی نمی تونم کسی رو جات بزارم
ازت متنفرم ، عاشقتم
متنفرم از اینکه میخوامت
تو اونو میخوای و به اون نیاز داری
منم هیچوقت اون نمیشم
وقتایی که نمیتونم بخوابم دلم برات تنگ میشه
دیگه هیچوقت همه چیمو نمیدم به کسی
چون از شکستن خسته شدم
وقتی بهشون اعتماد میکنم
اونا راهی پیدا میکنن تا منو بشکنن
بشکنن
از درون تکه تکه شدم
وقتی منو شکستی
همش برمیگردم سر خونه ی اول ، چرا بعد قطع رابطه باز میام سراغت
دارم بیشتر و بیشتر پس رفت میکنم و این رفتارام شبیه احمقاس ..